بخون وبخند
20 شهریور 1402 توسط مریم خالوندی
مطالب طنزوشایدهم تلخ مردی داشت ازخیابان رومیشدصدایی گفت:ایست وبعداجری جلوی پایش افتاد دبعدبازدرخیابان ردمیشد بازصدای ایست شنید ایستادناگهان ماشین به سرعت ردشد به صداگفت :توفرشته نگهبانی صدا:بله پرسید پس موقعه که ازدواج میکردم کجابودی گفت خبرمرگم دودقیقه… بیشتر »